آدم وقتی دارد با ماشینش در جاده رانندگی میکند، اگر ته دلش را بگردی، دو جور نگرانی میتوانی پیدا کنی. نگرانی نوع اول این است که نکند خوابم ببرد بروم لای باقالیها، نکند حواسم نباشد جاده بپیچد من نپیچم، نکند اشتباه محاسباتی کنم و تا بخواهم سبقت بگیرم بکوبم به ماشینی که از آن طرف میآید و... . من به این نگرانیها، «خودنگرانی» میگویم. یعنی نگرانیات از این است که تو، که راننده ماشینی، وظایفت را نتوانی خوب انجام بدهی. چاره رفع خودنگرانی هم این است که حواست جمع باشد، احتیاط کنی، خوابآلود پشت رل ننشینی و... .
یک نگرانی دیگر هم هست که من اسمش را میگذارم «دگرنگرانی». یعنی تو خیالت از خودت راحت است ولی از دیگران نه! نکند راننده روبرویی اشتباه محاسباتی کند و موقع سبقت بکوبد به من، نکند وقتی دارم 140 تا میروم لاستیکم بترکد، نکند یهو جاده دهن باز کند و ماشین من قربانی رانش زمین بشود و... . آدم چطور میتواند این دگرنگرانی را رفع کند؟ من به عنوان یک راننده پایه دو با سابقه چند سال رانندگی جادهای، میگویم هیچ جور!
در این دنیا، به غیر از من و تو به عنوان یک آدم، آدمهای زیاد و موجودات فراوان از گونههای مختلف زندگی میکنند. چه تضمینی هست که اگر من یک آدم خوب هستم و به کسی شر نمیرسانم، از شر دیگران هم در امان باشم؟ بعضیها هستند که اصلاً با آدم دشمنی دارند، خیرت را نمیخواهند، ولی ما که از نیت بدشان خبر نداریم چطور خودمان را از شر آنها حفظ کنیم؟
بچه وقتی از غریبهها میترسد، به پدر و مادرش پناه میبرد.
خدا میگوید: اگر میخواهی از شر آفریدههای من در امان باشی، اگر میخواهی وقتی همه جا تاریک شد، ته دلت قرص باشد که جایت امن است، اگر میخواهی جادوجمبل و خرابکاریهای دشمنانت، مدام در زندگیات گره نندازد، و اگر میخواهی حسادت کسانی که بدت را میخواهند هیچ ضرری به تو نرساند، تنها راهش پناه بردن است. پناه بردن به منی که وقتی شب به تاریکترین نقطهاش میرسد، نور را میفرستم تا آن را بشکافد.
قل [بگو] اعوذ [پناه میبرم] برب [به پروردگارِ] الفلق [سپیدهدم] * من [از] شر [شر] ما [آنچه] خلق [آفریده] * و [و] من [از] شر [شر] غاسق [تاریکی] اذا [هنگامی که] وقب [فراگیر شود] * و [و] من [از] شر [شر] النفاثات [دمندگان] فی [در] العقد [گرهها] * و [و] من [از] شر [شر] حاسد [حسود] اذا [هنگامی که] حسد [حسودی کند]
به نقل از: http://www.dailyquran.blogfa.com/post/3